loading...
پایگاه مقاومت بسیج معلم شهید علیجان خدابخشی
اطلاعیه های پایگاه شهید خدابخشی و هیات امناء مسجد امام موسی بن جعفر(ع)

برنامه های روزانه و هفتگی مسجد موسی بن جعفر(ع) باقرتنگه (روستای بخش مرکزی شهرستان بابلسر) که با همکاری هیات امناء مسجد امام موسی بن جعفر(ع) و پایگاه شهید خدابخشی برگزار می گردد به قرار زیر می باشد:

1 - برگزاری نماز مغرب و عشاء به صورت جماعت همه روزه.

2 - تلاوت یک صفحه از کلام اله مجید به همراه ترجمه فارسی همه روزه بعد از نماز مغرب و عشاء.

3 - جلسه حلقه صالحین همه هفته روزهای دوشنبه بعد از نماز مغرب و عشاء به همراه پذیرایی.

4 - دعای توسل همه هفته روزهای سه شنبه بعد از نماز مغرب و عشاء .

5 - برگزاری دعای ندبه همه هفته روزهای جمعه ساعت 6/30 صبح به صرف صبحانه.

خبرهای سیاسی

خبرهای ورزشی

خبرهای تصویری

اخبار استخدامی

خبرهای گوناگون

محمود گلچوب فیروزجایی بازدید : 79 چهارشنبه 21 آبان 1393 نظرات (0)

 

بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه، 

بعضیها شعرشان کهنه است، فکرشان نو،
بعضیها شعرشان نو است، فکرشان کهنه،  

بعضیها یک عمر زندگی میکنند برای رسیدن به زندگی،
بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند.
بعضیها حمال کتابند، 

بعضیها بقال کتابند،
بعضیها انباردارکتابند،

بعضیها کلکسیونر کتابند


بقیه در ادامه مطلب

محمود گلچوب فیروزجایی بازدید : 161 سه شنبه 20 آبان 1393 نظرات (0)

اولین جلسه حلقه صالحین بعد از دهه اول محرم در مسجد موسی بن جعفر(ع) باقرتنگه با حضور برادر بسیجی حاجی قربانی مسئول امر به معروف و نهی از منکر حوزه بسیج مقاومت صاحب الزمان (عج) و تنی چند از بسیجیان تشکیل گردید.

برادر قربانی با بیان نمودن مسائلی در خصوص نحوه ، چگونگی و شرایط آمر به معروف و ناهی از منکر راهنمایی های لازم را به برادران بسیجی متذکر شدند.

بقیه عکس ها در ادامه مطلب

محمود گلچوب فیروزجایی بازدید : 63 دوشنبه 19 آبان 1393 نظرات (0)

حسينيه مشرق - عالم بزرگوار مرحوم آيت‌الله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراساني"* مي‌نويسد: عالم جليل شيخ محمّدعلي شامي كه از جمله علماي نجف اشرف بود به حقير فرمود: جدّ مادري من، جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقي كه نَسَبش به سيّد مرتضي علم‌الهدي منتهي مي‌شد و سنّ شريفش بيش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبي دختر بزرگ ايشان حضرت رقيّه دختر امام حسين عليه‌السلام را در خواب ديد كه فرمودند: «به پدرت بگو: به والي بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّيت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.»

بقیه در ادامه مطلب

محمود گلچوب فیروزجایی بازدید : 59 چهارشنبه 14 آبان 1393 نظرات (0)

سهم شیعیان حسین (ع) از کینه و نفرت امویان زمان، در عاشورای ۱۴۳۵ ه.ق صدها شهید و زخمی بود. گویی خون هایی که در محرم امسال از شیعیان جهان، از استرالیا و پاکستان و بحرین تا عراق و عربستان و نیجریه ریخت، یادآور این پیام مهم است که خط سرخ عاشورا همچنان در بستر تاریخ بشریت ادامه دارد و شیعه سند مظلومیت و حقانیت خود را با خون خود امضا کرده است.

تکفیری های مورد حمایت وهابیت عربستان، امروز بیش از پیش سر در آخور صهیونیسم جهانی و همراستا با منافع مستکبران عالم، نومیدانه مشت بر سندان می کوبند. حملات ددمنشانه روزهای اخیر به تجمعات عزاداران حسنی (ع) در اقصی نقاط جهان، بیش از هر چیز، پیام استیصال و درماندگی تکفیری ها را به همراه داشت.

شمارش معکوس برای محو کامل جریان تکفیری داعش و النصره و سایر اذناب آن، مدتهاست که شروع شده و در آینده منطقه، این جریانات تنها نام هایی برای ثبت در تاریخ ننگین پیوند نامبارک وهابیت و صهیونیسم خواهند بود.

درماندگی و یأس تکفیری ها ریشه در گسترش روزافزون نام حسین (ع) در اقصی نقاط جهان دارد. به جرأت می توان گفت که در عاشورای ۱۴۳۵، ندای یاحسین (ع) فراگیرترین فریاد ابنای بشر، از شرق تا غرب عالم بود. از استرالیا و شرق آسیا گرفته تا قاره آمریکا، دیروز نام حسین (ع) پرطنین ترین نام ها بود که بر زبان صدها میلیون نفر جاری شد. اشک و آه بشریت امروز در رثای حسین (ع) تنها منحصر به شیعه نیست. هر انسان آزاده ای در جهان از مسلمان و مسیحی گرفته تا هندو و بودایی و ... نام حسین (ع) را با عشق و احترام بر زبان می راند و همین، ریشه تمام عصبیت و عصبانیت امویان زمان است.

و مگر نه آنکه هر آنچه از جنایت و درنده خویی توسط یزید و یزیدیان در محرم سال ۶۱ هجری در حق او و فرزندان و یارانش صورت گرفت، به خیال خام ایشان برای خاموش نمودن نام حسین (ع) و پیام عاشورایی حسین (ع) بود؟! پس عجیب نیست که فراگیر شدن نام و پیام حسین (ع) در پهنه گیتی تا این حد امویان زمان را عصبانی کرده و به تکرار چند هزار باره ریختن خون شیعه وادار می کند. خونی که ثمره آن تناور شدن درخت تفکر حسینی (ع) است.

محمود گلچوب فیروزجایی بازدید : 71 یکشنبه 04 آبان 1393 نظرات (0)

 

مقتل لهوف معتبرترین و دقیق ترین مقتل در دسترس است. این مقتل از دو مسلک تشیکل شده که مسلک اول درباره وقایع روزهای پیش از عاشورا و مسلک دوم درباره روز عاشورا است. متن مسلک دوم به این شرح است

 راوي گويد: عبيداللّه زبان به دعوت اصحاب خويش برگشود كه با نور چشم رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله ، ستيزند وخون آن مظلوم را بريزند. آن بدنهادان نيز متابعت كردند و حلقه فرمانش در گوش نهادند و آن شيطان مردود از قوم خود طلب نمود كه در طاعتش در آيند و زنگ غبار از خاطر بزدايند. آن بي دينان نيز انگشت اطاعت بر ديده نهادند و سر به فرمانش دادند و آن زيانكار از عمر تبهكار، آخرت را به دنياي خود خريدار شد. آن غَدّار نابكار هم دين به دنيا فروخت و فرمان ايالت ري را بياندوخت خواستش كه امير لشكر كند و عهد خدا و رسول صلّي اللّه عليه و آله را بشكند، عمر سعد نيز لبيّكي بگفت و كفر باطني را نتوانست نهفت . با چهار هزار لشكر خونخوار از كوفه بيرون آمد و جنگ فرزند سيّد ابرار و نور ديده حيدر كرّار را مصمّم گرديد. پس از آن ، عبيداللّه بن زياد لشكر پس از لشكر به دنبال آن بدبنياد روانه نمود تا آنكه در روز ششم محرّم الحرام بيست هزار سواره لشكر بي دين بد آئين در كربلا جمع آمدند و كار را بر حسين مظلوم عليه السّلام تنگ گرفتندتا به حدّي كه تشنگي بر خود و اصحابش استيلا يافت.

بقیه در ادامه مطلب .:

 

محمود گلچوب فیروزجایی بازدید : 66 یکشنبه 04 آبان 1393 نظرات (0)

به گزارش سرويس ديني جام نيوز، در زيارت عاشورا به امام حسين(ع) اين‌گونه خطاب مي‌كنيم: «و الوتر الموتور». وتر به معناي «تنها و يكتا»، و موتور «تنها شده» است.

 

يك احتمال درباره‌ي اين معنا، يگانگي، منحصر به فرد بودن و بي‌بديل بودن حضرت است. احتمال ديگر اين است كه، حضرت تنهاست و در اين تنهايي «موتور» است؛ يعني حضرت با نقشه و برنامه‌ريزي تنها شده است؛ به خصوص اگر توجه داشته باشيم كه درگيري سيّدالشّهدا (ع) مخفيانه نبود كه مسلمانان از آن بي‌خبر باشند.

 

يزيد بعد از مرگ معاويه به استاندار مدينه نامه نوشت كه بايد از حسين بيعت بگيري و الاّ او را بكش و سرش را بفرست. حضرت بيعت نكردند و با تدبير از مدينه خارج شدند؛ در مكه براي مسلمانان نامه‌ي دعوت نوشتند و آنها را مطلّع كردند، علاوه بر اين مكه محل رفت و آمد مسلمانان بود و اخبار از آنجا منتشر مي‌شد.

 

بعد هم يزيد، عده‌اي را فرستاد تا حضرت را در مكه ترور كنند و توصيه كرد كه، حتّي اگر دست حضرت به پرده‌ي كعبه بود او را بكشيد، لذا حضرت در 8 ذي‌الحجّه در حالي‌كه همه مُحرِم مي‌شدند كاملاً با سر و صدا و با حالتي كه همه متوجه باشند از مكه خارج شدند و با صراحت اعلام كردند:

كسي كه حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و خودش را مهيّاي لقاي خدا كرده است، همراه ما كوچ كرده، همسفر شود.[1]

 

از آن طرف مردم كوفه از خروج امام از مدينه و حركت به سوي مكه مطّلع شدند، نامه نوشتند و حضرت را دعوت كردند. حضرت نيز سفير فرستادند. لذا به گونه‏ اي نبود كه مردم مطّلع نباشند.

 

هم مردم حجاز، مدينه، بصره و هم مردم كوفه مطّلع بودند. كمابيش تمام مناطق اسلامي مطّلع شده بودند كه چنين حادثه‌اي در شرف اتّفاق است و امام با يزيد بيعت نكرده، ابتدا به مكه رفته سپس از مكه هم بي‌وقت خارج شده و مردم را به همكاري دعوت كرده‌اند.

 

1ـ شرايط تنها شدن حضرت سيدالشهدا (ع)

شرايطي كه موجب تنها شدن امام حسين(ع) شد را مي­توان در جبهه دشمن و جبهه حضرت سيدالشهدا (ع) مشاهده كرد:

 

1/1 ـ شرايط جبهه‌ي دشمن

اگر طرف درگيري حضرت، يكي از صحابي رسول‌الله يا فردي كه امثال اين عناوين را يدك مي‌كشيد، بود، جاي توجيه ـ ولو به باطل ـ وجود داشت. ولي طرف مقابل سيّدالشّهدا(ع)، يزيد و ابن زياد است كه حسب و نسب‌شان معلوم و هيچ نقطه‌ي قوتي در آنها نيست.

 

يزيد شخصيتي است كه طرفداران او نيز نتوانسته‌اند برايش مدحي بگويند، حتي خيلي از اهل‌سنت هم يزيد را واجب اللعن مي‌دانند. غير از اينكه امتيازي هر چند دروغين نداشته، معروف به قماربازي و عيّاشي بوده است.

 

يكي از اشكالاتي كه برخي به حضرت اميرالمومنين(ع) ـ ارواحنا و ارواح العالمين له الفدا ـ مي‌كردند اين بود كه، تو جوان هستي و مردم زير بار خلافت شما نمي‌روند.[2] غافل از اينكه اساس ديانت تولّي به وليّ خدا و تسليم بودن در مقابل اوست. لذا يكي از كمالاتي كه شيعه در طول تاريخ به واسطه‌ي زحمات معصومين (ع) رسيده اين است كه، براي او امام، كوچك يا بزرگ و حاضر يا غايب ندارد.

 

بعد از امام هشتم(ع)، سه امام داريم كه در سنّ كودكي به امامت رسيده‌اند؛ امام جواد، امام هادي و امام زمان(ع) و شيعه نيز قبول كرده و هيچ انشعاب عمده‌اي اتفاق نيفتاده است.

 

به اين علت كه، فرهنگ شيعه، فرهنگ رشد يافته‌اي شده و پذيرفته است كه، امامت منصبي صوري نيست؛ لذا مثل علي بن جعفر (ع)[3] كه هنگام امامت امام جواد (ع) پيرمرد بود و سه امام (امام صادق، امام كاظم و امام رضا(ع)) را قبل از آن درك كرده بود محدّث جليل‌القدري بود و روايات بسياري از وي نقل شده است، وقتي امام جواد(ع) در حلقه‌ي درسي او وارد مي‌شدند، درس را تعطيل مي‌كرد به طرف امام مي‌رفت و دست ايشان را مي‌بوسيد. اگر هم اعتراض مي‌شد كه شما عموي پدر ايشان هستيد، مي‌گفت: «خداي متعال اين ريش سفيد را قابل امامت ندانسته ولي اين نوجوان را قابل دانسته است».

 

هر چند اساس كار دين معرفت است، اما گروهي پس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) توجيه باطلي مي‌كردند. جالب اين است كه، در خصوص سيّدالشّهدا (ع) اين توجيه هم نيست؛ بلكه مسئله به كلي بر عكس است؛ چون سيّدالشّهدا(ع) حدود 60 سال داشتند و يزيد، جوان تازه به دوران رسيده بود؛ لذا ابن زياد و يزيد نه اسمي داشتند، نه صحابه بودند، نه سابقه‌ي خوشي داشتند. ابن زياد پسر زياد است، زياد هم اولاد نامشروع بود كه معاويه او را ملحق به ابوسفيان كرد و به خاطر اين كار مورد طعن بسياري قرار گرفت. يزيد هم مجهول‌الهويه است؛ چون مادر يزيد قبل از اينكه زن معاويه بشود باردار به يزيد بوده ولي به اسم معاويه تمام شد. اين نسب، آن اخلاق و آن هم ساير اوصافي كه هيچ نقطه‌ي مثبتي در آن نيست.

 

 

2/1ـ شرايط جبهه‌ي امام حسين(ع)

طرف ديگر درگيري، سيّدالشّهدا(ع) از هر نظر صاحب كمال هستند. قلم دست دشمن بوده است ولي يك نقطه‌ي منفي براي سيّدالشّهدا(ع) در تاريخ ننوشته‏ اند؛ نوه‌ي پيامبر، فرزند اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه زهرا ـ عليهم السلام ـ غير از اينها، همه نوع كمالات را دارند به طوري‌كه، در روز عاشورا وقتي فرمودند: به چه عذري مرا مي‌خواهيد بكشيد؟ يك نفر نگفت شما فلان جرم را داريد.

 

وقتي كه فرمودند: مگر شما از پيامبر نشنيديد كه؛ «حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشتند»؟ اگر نشنيده‌ايد، اصحاب هستند، از آنها بپرسيد كه نه تنها اهل بهشت، بلكه سرور اهل بهشتند. هيچ كسي انكار نكرد، چطور شده، سيّدالشّهدا(ع) با اين همه كمالات و اعلان علني كه در طول چند ماه كرده‌اند، حالا به كربلا آمده‌اند ولي در آخر كار براي حضرت حداكثر كمتر از 200 نفر (نظر مشهور 72 نفر است) ياور جمع شده است؟! ولي آن طرف، فقط از كوفه و از نزديكي‌هاي آن لشكر سي هزار نفري جمع شد، بيشتر از اين نيز نقل كرده‌اند!! چرا و چگونه وليّ خدا تنها شد؟ البته اين طور نيست كه حضرت يك دفعه تنها شده باشند؛ بلكه يك حركت و نقشه‌ي تاريخي است كه سيّدالشّهدا(ع) را تنها و منزوي كرده است.

 

 

2. عوامل تنهايي وليّ خدا

چه عواملي موجب تنهايي سيّدالشّهدا(ع) شد؟ مرحوم علامه طباطبائي (رض) فرموده بودند: «همه‌ي كتاب وسايل الشيعه را از اول تا آخر مطالعه كردم تا ببينم چند روايت فقهي از سيّدالشّهدا(ع) نقل شده است، سه روايت بيشتر پيدا نكردم»!! معناي اين حرف اين است كه مردم، سيّدالشّهدا(ع) را در حدّ يك مسئله‌گو هم قبول نداشتند؛ در حالي‌كه ابوهريره‌ها به اسم صحابي، مراجع صاحب فتوا شده بودند؛ همه‌ي اينها نشان مي‌دهد كه وليّ خدا با سازمان‌دهي قبلي تنها شده بود.

 

در اينجا عوامل تنهايي وليّ خدا را بر مي‌شماريم با تذكر به اين نكته كه، با حركت سيّدالشّهدا(ع)، كار برعكس و توجه به اهل بيت شروع شد؛ تا جايي كه در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به اوج رسيد.

 

 

1/2ـ شبهه‌ها و فتنه‌ها

عواملي كه باعث تنهايي وليّ خدا مي‌شوند، دو دسته هستند؛ شبهه‌ها و فتنه‌ها. كه وقتي اين دو با هم تركيب شوند به شدت كارگر مي‏‌شوند؛ شبهات فضا را تاريك مي‏كند و در اين فضا فتنه‌ها تأثيرگذار مي‌شوند. و الّا در فضاي روشن، فتنه‌ها كارساز نيستند.

 

اعلان بي‌نيازي نسبت به وليّ خدا و طرح «حسبنا كتاب الله» اولين و اساسي‌ترين شبهه‌اي است كه از زمان حيات خود پيامبر اكرم(ص) آغاز شد.

 

مورخان اهل سنت از جمله، طبري نوشته‌اند: در آخرين روزهاي حيات پيامبر(ص) در حالي‌كه مردم در منزل حضرت بودند، فرمودند: دوات و قلم بياوريد تا چيزي بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد.

 

كسي گفت: «إنّ الرجل ليهجر حسبنا كتاب الله» به فارسي يعني هذيان مي‌گويد!! از قرائن تاريخي پيداست كه گوينده‌ي اين سخن كيست، شيعه و سني هم متّفقند كه او كيست.

 

البته؛ متأسفانه عدّه‌اي از علماي اهل سنت اين جريان را توجيه كرده و گفته‌اند: اين حرف بدي نيست. او در دوره‌ي خلافتش نيز مي‌گفت: «آن روزي كه پيامبر آن جمله را فرمود، مي‌خواست مسئله‌ي خلافت را مطرح كند، ولي من صلاح مسلمانان ندانستم».

 

جريان از اينجا شروع شد كه، اسلام نياز به «وليّ» ندارد؛‌ بلكه كتاب براي ما كافي است، در حالي كه شيعه و سني متواتر نقل كرده‌اند كه حضرت به روشني فرمودند: « إنّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي» البته بعضي از سنّي‌ها اين روايت را نيز تحريف كرده، گفته‌اند: كتاب الله و سنتي!

 

شبهه از اينجا شروع شد كه گفتند: قانون خدا وجود دارد؛ فرموده: نماز بخوانيد، مي‌خوانيم، روزه بگير، مي‌گيريم، حج برو، مي‌رويم و … به جايي رسيد كه به تدريج گفتند: نوشتن حديث معنا ندارد بايد كتاب خدا را حفظ كنيم؛ چون اگر بخواهيم حديث بنويسيم كتاب خدا از بين مي‌رود؛ لذا نوشتن حديث پيامبر را در زمان خليفه‌ي اول منع كردند، البته به اين علّت كه احاديث پيامبر خاتم(ص)، صراحت بر فضايل اهل بيت(ع) دارد. اين شبهه ظاهر فريبنده‌اي هم داشت؛ چون مي‌گفتند روايت به اندازه‌ي قرآن اهميت ندارد؛ لذا نگذاريد قرآن از بين برود، در حالي كه مفسّر قرآن، كلام رسول خدا(ص) است. «لتبيـّن للنّاس ما نزّل إليهم»[4] روشن است كه اگر براي قرآن تبيين‌كننده‌اي نباشد، متشابهات آن به دلخواه افراد، معنا مي‌شود.

 

 

2/2ـ جعل شخصيت در مقابل اهل بيت(ع)

بعد از اينكه جلوي نشر فضايل اهل بيت را گرفتند، كم‌كم شروع به جعل شخصيت و شخصيت علي‌البدل كردند، كه در دنياي سياست كار رايجي است؛ لذا در مقابل اميرالمؤمنين(ع) كه صاحب فضايل است، براي ديگران جعل فضيلت كردند.

 

معاويه دو كار انجام داد:

اول، اينكه احدي حق ندارد نقل حديث در فضايل علي و اهل بيت كند، (اگر كرد او را بكشيد)،

دوم، به استاندارانش دستور داد براي عثمان و شيخين فضيلت نقل كنيد.

 

كار جعل فضايل به حدي رايج شد كه خود معاويه گفت: بس است. چون جعلياتي مثل: مَثَل اصحاب من، مَثَل ستارگان آسمان است، به هر كدام اقتدا كنيد، هدايت مي‌شويد، خلاف صريح قرآن است، چون قرآن مي‌گويد: داخل صحابه منافق هم وجود دارد.

 

3/2ـ تحريف در معناي دين و مسلمان بودن

اين شبهات در حقيقت، تحريف در معني دين و مسلمان بودن است، غافل از اينكه حقيقت دين چيزي جز تسليم در مقابل خداي متعال نيست « إن الدّين عندالله الإسلام»[5] و اين تسليم بودن زماني ثبوت پيدا مي‌كند كه در مقابل وليّ‌ خدا تسليم باشيم.

 

قل إن كنتم تحبون الله فاتّبعوني يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم و الله غفورٌ رحيمٌ.[6]

 

تولّي به ولي خدا گوهر دين و باقي مسائل، آداب ظاهري دين است. اينها در معناي دين‌داري تحريف كردند، تحريف‌هايي كه تاكنون ادامه دارد.

 

يك نگاه اين است كه، دين همين آداب است هر كس بيشتر نماز بخواند مقدس‌تر است. يك نگاه ديگر هم كه كم كم شكل گرفت و هم اكنون نيز وجود دارد اين است كه، دين يك مشت تجارب باطني و به قول امروزي‌ها تجارب قدسي، تأملات، رازداني، رمزداني، رياضيت‌كشي، حالات و مقامات باطني است و رسيدن به اينها هم يك آداب و فرمول‌هايي دارد،‌ اگر به آن عمل كني به نتيجه مي‌رسي، لذا اهل سنت كتاب‌هايي دارند به نام منازل الفلان، خيال مي‌كنند پلكان است اگر رفتي به خدا مي‌رسي. البته همه‌ي اين حرف‌ها مطلقاً باطل نيست،‌ ولي اين تحريفي است كه پيدا شده و كم‌كم به جايي رسيده كه رسيدن به خدا، بدون ولي فرمول پيدا كرده است.

 

در اين وسط وليّ خدا چه مي‌شود؟ اين همان ظهور «حسبنا كتاب الله» است. درباره‌ي امور اجتماعي نيز برخي مي‌گويند: اول اينكه امور ظاهري است و اعتبار چنداني ندارد، دوم اينكه به دين ربط ندارد، بايد خود مردم آن را سامان دهند.

 

اين تفكّرات كه از صدر اسلام شروع شد، باعث كارگر شدن فتنه‌ها و تنها شدن وليّ خدا شد. از زماني كه دين‌داري، فقط رمزداني و نماز و روزه‌ شد و همه‌ي صحابه عادل و محترم شدند، كم‌كم اميرالمؤمنين(ع) هم عرض طلحه يا زبير شدند، چون همه صحابي هستند؛ لذا فتنه‌ اثر خودش را گذاشت. از حضرت امير(ع) نقل شده است كه فرمودند: «مرا روزگار اين‌قدر پايين آورد كه كنار معاويه گذاشت، تا جايي كه گفتند: علي و معاويه». معاويه كسي است كه تا فتح مكه هم خودش و هم پدرش بت‌پرست بودند، بعد از فتح هم به زور اسلام آوردند لذا جزو طلقا (آزاد شدگان به دست حضرت) هستند، يعني در حقيقت برده بودند، اما حضرت علي(ع) اوّل مؤمن است، مجاهدات و بت‌شكني و ساير فضايل نامتناهي حضرت، كه ديگر جاي خود دارد.

 

بايد تذكر داد كه ما در اين زمان نگران فتنه‌هاي دشمن نيستيم، فتنه‌هايي مانند ماهواره، فيلم، ويدئو، رمان و … انحرافي نمي‌توانند در فضاي روشن، كاري بكنند. در سال 1357 از اين فتنه‌ها بسيار داشتيم ولي امام خميني(ره) باذن الله ـ تبارك و تعالي ـ در دل فتنه‌ها جوانان را نجات دادند و به مقام شهادت رساندند؛ مهم شبهه‌ها هستند، شبهاتي مثل اينكه؛ اصلاً دين، حكومت و سياست ندارد (دين حداقل)، براي تفسير دين، روحانيت لازم نيست، دين طبقه‌ي مفسّر ندارد، هر كس هر طوري فهميد، بالنسبه حق است (تكثّرگرايي)، و ... .

 

اگر اين شبهه‌ها گرفت، فتنه به راحتي كارگر مي‏افتد،‌ هر كس صدا بلند كرد دورش جمع مي‌شوند؛ لذا اين‌دو در كنار هم كار مي‌كنند. اگر در تاريخ جريان فتنه‌ها و شبهه‌ها را تأمل كنيم به همين نتايج خواهيم رسيد.

 

سيّدالشّهدا(ع) نيز به همين شكل تنها شدند. مردم طوري پراكنده شدند كه احكام فقهي خود را نيز از سيّد الشّهدا(ع) نمي‌پرسيدند با اينكه، حضرت سبط پيامبر، صحابي و … بودند (حالا فضايلي كه شيعه نقل مي‌كند، بماند) بنابراين، شبهه‌ها و فتنه‌ها يكي از عوامل مهم تنهايي حضرت بود و اين‌دو در يك شب درست نمي‌شوند؛ بلكه يك برنامه‌ريزي تاريخي پشتيبان قضيه بود،‌ لذا همين كه حضرت را به عنوان «وتر موتور» سلام مي‌دهيد،‌ بلافاصله يك امت را لعن مي‌كنيد. « فلعن الله امّه‌ي‌ً أسّست أساس الظّلم و الجور عليكم أهل البيت» بدين معني كه حضرت با يك امت تاريخي روبه‌رو هستند، نه فقط با ابن زياد و يزيد.

 

 

پى‏ نوشت‏ ها:

[1] ـ ابن طاووس، لهوف، ص 88، ترجمه‌ي رجالي تهراني.
[2] ـ نقل شده كه پدر ابوبكر، ابوقحافه، به پسرش گفت اگر بنا بر سن باشد من از تو پيرتر هستم.
[3] ـ عموي امام رضا(ع) و احتمالاً همان كسي هستند كه در گلزار قم مدفونند.
[4] ـ سوره‌ي نحل (16)، آيه‌ي 44.
[5] ـ سوره‌ي آل عمران (3)، آيه‌ي 19.
[6] ـ سوره‌ي آل عمران (3)، آيه‌ي 31.

محمود گلچوب فیروزجایی بازدید : 47 یکشنبه 04 آبان 1393 نظرات (0)

دو وجه شخصیت درخشان امام حسین علیه السلام

عنوان:  بیانات معظم له در دیدار با گروه کثیرى از پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به مناسبت روز پاسدار

تاریخ:  1376/09/13

شخصیت درخشان و بزرگوار امام حسین علیه السّلام دو وجهه دارد: یک وجهه، همان وجهه جهاد و شهادت و توفانی است که در تاریخ به راه انداخته و همچنان هم این توفان با همه برکاتی که دارد، برپا خواهد بود؛ که شما با آن آشنا هستید. یک بعد دیگر، بعد معنوی و عرفانی است که بخصوص در دعای عرفه به شکل عجیبی نمایان است. ما مثل دعای عرفه کمتر دعایی را داریم که سوز و گداز و نظم عجیب و توسّل به ذیل عنایت حضرت حق متعال بر فانی دیدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبی در آن باشد؛ دعای خیلی عجیبی است.
به قضیه عاشورا و کربلا برمی گردیم. می بینیم این جا هم با این که میدان حماسه و جنگ است، اما از لحظه اوّل تا لحظه آخری که نقل شده است که حضرت صورت مبارکش را روی خاکهای گرم کربلا گذاشت و عرض کرد: «الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک» ، با ذکر و تضرع و یاد و توسّل همراه است.

از وقت خروج از مکه که فرمود: «من کان فینا باذلاً مهجته موطناً علی لقاءالله نفسه فلیرحل معنا» ، با دعا و توسل و وعده لقای الهی و همان روحیه دعای عرفه شروع می شود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائک» لحظه آخر. یعنی خود ماجرای عاشورا هم یک ماجرای عرفانی است. جنگ است، کشتن و کشته شدن است، حماسه است - و حماسه های عاشورا، فصل فوق العاده درخشانی است - اما وقتی شما به بافت اصلی این حادثه حماسی نگاه می کنید، می بینید که عرفان هست، معنویت هست، تضرّع و روح دعای عرفه هست. پس، آن وجه دیگر شخصیت امام حسین علیه السّلام هم باید به عظمت این وجه جهاد و شهادت و با همان اوج و عروج، مورد توجه قرار گیرد.

...همین معنویت و عرفان و توسّل و فناء فی الله و محو در معشوق و ندیدن خود در مقابل اراده ذات مقدّس ربوبی است که ماجرای عاشورا را هم این طور باعظمت و پُرشکوه و ماندگار کرده است.

معنویت و عزّت و سرافرازى و درعین‌حال عبودیت و تسلیم مطلق در مقابل خدا

عنوان:  متن کامل بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه هاى نماز جمعه تهران

تاریخ:  1379/01/26

در رفتار امام حسین، از اوّلى که از مدینه حرکت کرد، تا مثل فردایى که در کربلا به شهادت رسید، همان معنویت و عزّت و سرافرازى و درعین‌حال عبودیت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. در همه‌ى مراحل هم این‌طور است. آن روز که صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون براى او آوردند که ما شیعیان و مخلصان توایم و در کوفه و در عراق منتظرت هستیم، دچار غرور نشد. آن‌جا که سخنرانى کرد و فرمود: «خط الموت على ولد آدم مخط القلاده فى جید الفتاة»،(13) صحبت از مرگ کرد. نگفت چنان و چنین مى‌کنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب کوفه نکرد. حرکت مسلمانانه‌ى همراه با معرفت، همراه با عبودیت و همراه با تواضع، آن وقتى است که همه دستها را به طرفش دراز کرده‌اند و نسبت به او اظهار ارادت مى‌کنند. آن روز هم که در کربلا همراه یک جمعِ کمتر از صد نفر، توسط سى هزار جمیعت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید کردند، عزیزانش را تهدید کردند، زنها و حرمش را تهدید به اسارت کردند، ذرّه‌اى اضطراب در این مرد خدا و این بنده‌ى خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد.

آن راوى‌اى که حوادث روز عاشورا را نقل کرده و در کتابها دهن به دهن منتقل شده است، مى‌گوید: «فواللَّه ما رأیت مکثورا».(14) مکثور، یعنى کسى که امواج غم و اندوه بر سرش بریزد؛ بچه‌اش بمیرد، دوستانش نابود شوند، ثروتش از بین برود و همه‌ى امواج بلا به طرفش بیاید. راوى مى‌گوید من هیچ کس را در چهار موجه‌ى بلا مثل حسین‌بن‌على محکم‌دل‌تر و استوارتر ندیدم؛ «اربط جاشا».(15) در میدانهاى گوناگون جنگها، در میدانهاى اجتماعى، در میدان سیاست، انسان به آدمهاى گوناگونى برخورد مى‌کند؛ کسانى که دچار غمهاى گوناگونند. راوى مى‌گوید هرگز ندیدم کسى در چنین هنگامه‌اى با این همه مصیبت، مثل حسین‌بن‌على، چهره‌اى شاد، مصمّم، حاکى از عزم و اراده و متوکل به خدا داشته باشد. این همان عزّت الهى است. این جریان را امام حسین در تاریخ گذاشت و بشر فهمید که باید براى چنان حکومت و جامعه‌اى مبارزه کند؛ جامعه‌اى که در آن پستى و جهالت و اسارت انسان و تبعیض نباشد. همه باید براى چنان اجتماعى جهاد کنند که به وجود بیاید و مى‌آید و ممکن است.

حسین بن على علیه السّلام مظهر عزّت راستین و نمودار کامل افتخار حقیقى است
عنوان:  پیام نوروزى رهبر معظم انقلاب اسلامی در ابتداى سال 1381

تاریخ:  1380/12/29

حسین بن على علیه السّلام مظهر عزّت راستین و نمودار کامل افتخار حقیقى است؛ هم در چشم ما مردمِ اسیر در دستگاه مادّى عالم و هم براى رستگاران عالم ملکوت.

تعداد صفحات : 10

درباره ما
پایگاه مقاومت بسیج معلم شهید علیجان خدابخشی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • دعای فرج آقا امام زمان (عج)

    اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

    زیارت عاشورا
    اهالی موسی بن جعفر(ع) باقرتنگه
    خبرنامه پیامکی بسیجیان
    داستان های روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 98
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 36
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 87
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 128
  • بازدید ماه : 122
  • بازدید سال : 8,514
  • بازدید کلی : 47,150
  • کدهای اختصاصی
    تقویم
    تاریخ روز

    ذكر روز

    سخن روز

    هواشناسی بابلسر
    دانستنیهای تصادفی